حالا مثلا بیام بشینم و بگم که فلانی کجاها از دستم شاکی شد و تاریخهاش رو هم بذارم با سورس ! ( آخه بالاخره یه چیزهای رو با خودم از ایران بک آپ گرفتم و آوردم !) ، بعدش تاریخهاشو با تاریخهای آشی که اون برای تلافی کردن واسم پخت مقایسه کنم تا ببینیم که کدومش زودتر بوده !
اونوقت بعدش یه عده ای بیان بخونن و قبول کنن ، یه عده هم قبول نکنن … خب همین الانش هم همینه دیگه !
اوووووه ، بیکارم مگه ! خودم کلی کار و زندگی دارم . حالا بیام اون همه وقت صرف کنم که چی بشه ؟! اصلن هرکی هرجور میخواد فکر کنه ، هر آشی هم میخواد بخوره ! نوش جان ! من همینم ! همین هم میمونم ! هر کی هم ناراحته بلیط بگیره بره خونه باباش ! دیگه هم این طرفها نیاد ! هررررری !
————————————
عزیزم من مقصر بودم ! ببخشید ! همه عکسهامون پرید ! ببخشید ! تمام عکسهای سفر ترکیه ، مخصوصا عکسهای قونیه و مولانا و عکسهای خودمون…. واقعا متاسفم ، اصلا حواسم نبود . ( راستی به یاد سرآشپز از Aptech ترکیه هم عکس گرفته بودم ، ولی خب همه شون پاک شد دیگه )
داستانش اینه که هرچی عکس توی سفر گرفته بودیم رو ریختم روی کامپیوتر ، یعنی لپ تاپ که دو سه روز قبلش خریده بودم ، بعدن داشتم بهش ور میرفتم که دیدم یه برنامه ریکاوری منجر داره ، اجراش کردم که ببینم چطوریاس …. حواسم هم بود که بک آپ بگیرم ها ! ولی حواسم نبود که عکسها روی کامپیوتره … هیچی دیگه ! ویندوز به روز اولش برگشت و همه چی پاک شد ، عکسها هم پاک شد … اصلا مرگ بر دوربین دیجیتال .
پینوشت : قابل توجه آش خورها : برید از آشپزباشی بپرسید ! IP ام که از اونجا توی سایتشون لاگین کردم رو هست ! ( البته گفتم که ! به جهنم ! هرکی میخواد حرفهای منو قبول کنه ، هرکی میخواد هم نکنه .. اصراری نداریم که ! )
————————————————
این خاک تو سرها هم که باختند ! عراق هم نشدیم !
————————————————
اوه راستی سلام !
هه هه ! فک میکردین دیگه نمیام ! odx !
ژوئیه 26, 2007 در 11:07 ب.ظ. |
به به سلام سلام 100 تا سلام مژگان خانم مهاجر!
رسيدن به خير. خوبي دختر؟ معلوم هست كجايي؟ خيلي دلم گرفت توي اين عالم مجازي بدون تو، اونقدر كه توي تركم! مدتيه حسابي آفلاين شدم…
مژگان غصه عكسها رو نخور عزيزم، 89% از خاطره هاي ‹واقعا» ‹ خوش براي هميشه توي عمق سلولهاي ذهن آدم ثبت مي شه و هيچ نيازي به فيلم آنالوگ و رَم ديجيتال نيست. 😉
يواشكي در گوش من بگو رفتي كدوم كانتري، اون رو نمي خواي بگي لااقل بگو كدوم كانتيننت، وگرنه مي ميرم از فضولي!! Time-out: به زودي زود؛ غفلت نكن وگرنه بي بيتا مي شي. 😀
فعلا» خيلي حرف زدم _كه البته طبيعيه بعد از اين همه وقت_. خيلي خيلي take care كن عزيز من.
تا اطلاع ثانوي مي بوسمت و بدرووود.:-)
ژوئیه 27, 2007 در 3:44 ب.ظ. |
ممنون که سر زدی… راستی نرم افزار برای ریکاوری فلش دیسکها یا مموری کارت ها هست ها امتحان کن شاید عکس های توی مموری کارت دوربینت برگرده…
ژوئیه 27, 2007 در 4:39 ب.ظ. |
سللللاااااااااااااممممممممممممممم
ژوئیه 27, 2007 در 4:40 ب.ظ. |
اوه ، اگه برنامه شو پیدا کنم و جواب بده که خیلی عالی میشه
مرسی بخاطر یادآوری
ژوئیه 27, 2007 در 11:27 ب.ظ. |
یادت باشه فعلا عکس جدید نگیر وگرنه همه چیزای قبلی میپره…
اینا رو هم پیدا کردم حتما بدردت میخوره…
http://www.softpedia.com/get/System/Back-Up-and-Recovery/USB-Flash-Drive-Recovery.shtml
http://www.softpedia.com/get/System/Back-Up-and-Recovery/DiskInternals-Flash-Recovery.shtml
http://www.softpedia.com/get/System/Back-Up-and-Recovery/Smart-Flash-Recovery.shtml
http://www.softpedia.com/get/System/Back-Up-and-Recovery/Flash-File-Recovery.shtml
ژوئیه 28, 2007 در 4:34 ق.ظ. |
اییول
اولی را فعلا نصب کردم ، گفتش که UAC رو تیکش رو بردارم و ریستارت کنم ، ولی فعلا دارم از رپیدشر دانلود مبکنم ، بعدن ریستارت میکنم .
ولی بعدش خیلی عکس و فیلم گرفتم که … یکیش همین عکسست که از فوتباله توی تلویزیون که گذاشتم دیگه ! :d
ژوئیه 28, 2007 در 1:38 ب.ظ. |
شانس بیاری که فایل هات برگرده… البته اگرم برگرده بعضی از عکس ها خراب میشن… 😦
آگوست 1, 2007 در 11:23 ق.ظ. |
سلام مژگان خانوم مژگان جان!
خوش اوومدی! راستی اوومدی ولی من نفهمیدم اوومدی یا نیومدی ؟؟! تو که اوومدی :))
راستی چه هوادارایی داری من اگه یکی مثل بیتا رو داشتم! دنیا رو میگرفتم قَدِشو بدون که خووب دوستیه خووووووب!! :))
خب مژگان اصل حالتون چیطوره؟! باور کن اگه بهروز نمیکردی من میرفتم خونه !! میفتادم دیگه بقیشو نمیگم 😦
همیشه شاد و سرزنده و خوب و خوش و راضی به نعمتهای خدا و قانع به دادهاش و شکر گذار باشی الهی …
آخیش حالم خوب شد… آخه دیگه کسی برام نمونده … دارم سعی میکنم همینهایی که برام موندن و یه جورایی تحملم میکنند رو جمع میکنم و نگهشون میدارم … و از خدا میخوام اینارو ازم نگیره …
خلاصه اووچیکتم هرجای دنیا که باشی …
و مرگ بر دوربین دیژیتال :))
آگوست 18, 2007 در 5:35 ق.ظ. |
بگير بكش…
تعارف نكن…
من خودم يه بسته ديگه مداد رنگي دارم..